گروه بی مخ ها

ساخت وبلاگ
ســــــــــــلام به همه ی دوستان عزیز آقا ببخشید این قسمت سومش یه کم دیر شد!بلی بلی!   همسر کوروش از این وضع خسته بود//گل پسر عین خیالش هم نبود! نیش او باز تا بنا گوشش مدام//تا که روزی از در آمد یک غلام! گفت:ای بانوی من،جانم فدات//من غلامم،سرزمین من هرات! راه حل کوروشی پیش من است//تضمینی میدهم،خیلی کَرَست! همسر کوروش تا این را شنید//ناخوداگاه از سر جایش پرید! گفت:ای مردک نکن وقت را تلف//کوروشم از دست رفت ای بی شرف! کوروش ماهمچنان بی وقفه قفل//سایتهای ورزشی،بازیه گلف!// هیچ یک دیگر برایش ارزشی//خب نداشت،نه زندگی،نه نرمشی! روز تا شب در اتاقش حبس بود//مادی هم از این خبر سرمست بود! مشتری مانند کوروش قحط بود//نیم ساعت،پاکتی میکرد دود! کام اخر بود،که در باز شد//خانومش کم بود،غلامم شاخ شد! گفت:من هستم غلام،ای تو قشنگ//من مداوا میکنم حتی نهنگ! تو که دیگه جای خود داری و بس//ناگهان با یک طناب،او را بست! کوروش از او خواست تا بازش کند//قصد خوبی داشت،میخواس(میخواست) نازش کند! همسرش گفت:ای غلام بازش نکن//چونکه میترکانمت همچون اتم! کوروشی ناراحت از وضع کنون//قاطی کرد و رفـــت تو فاز جنون! داد و فریاد،ناگهان خاموش شد//چون چماقی خورد بر مغزش که مرد!   منتظر قسمت چهارم باشید!یه یه از همه ی دوستان که نظر میدن واقعا ممنونم گروه بی مخ ها...ادامه مطلب
ما را در سایت گروه بی مخ ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : group-bimokhha بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:17

سلام خدمت همه دوستان گل اینم بیت جدیدم.دان کنید     DOWNLOAD   + نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 22:23 توسط فولی (رئیس گروه بی مخ ها)  |  گروه بی مخ ها...ادامه مطلب
ما را در سایت گروه بی مخ ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : group-bimokhha بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:17

هار ماخنـــ" سلـــــــــــام دوستان.اینم آخرین قسمت مثنویکوروش.البته قطعا بازم مثنوی میزاریم،حالا شاید با موضوعات دیگه! بلی بلی...   چند ساعت بعد،کوروش زنده شد//چشم خود مالید او،پوشید کت در عجب بود و همه جا سوت و کــور//دید روی تخت تار موی بورصاحب این تار مو را می شناخت//این شعارش بود:مو را میشه بافت!گفت با خود:تف به این آشفتگی//همسرم،عشقم،بیا این گل بگیــرساکس یا وی پی نمیخواهم اصن//توبه کردم،من تو را خواهم،قسممات و مبهوت در همین احوال بود//سر بلند کرد،رو به رو حمام بود!گفت:شاید همسرم حمام است//لخت شد و پرید توی حمام فستناگهان خیره شد و او کرد کف//چونکه دید او نامه ای را روی سقفاشک در چشمهای کوروش حلقه زد//ناگهان دادی کشید و نعره زدحلقه اش را پرت کرد با یک پرش//گریه کرد،حلقه اومد خورد تو سرش!همسر کوروش خیانت کرده بـــود//کوروشی معتاد شد تو فاز دودتف به وی پی،تف به مادی،تف به نٍت//ای پژی،ای مرد نیکو،تف بهت!بازم میگم این مطالب فقط جنبه  طنز داره.به قول یکی از دوستان بــــوس،لیــــــــس،گـــــاز...فعلا گروه بی مخ ها...ادامه مطلب
ما را در سایت گروه بی مخ ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : group-bimokhha بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:17